کد مطلب:277244 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

یأس و ناامیدی
یكی از عوارض شوم تمدّن صنعتی كه دامنگیر جامعه بشری گردیده، كابوس وحشتناك یأس و ناامیدی است. یأس و ناامیدی در دنیای كنونی همانند یك بیماری واگیر و مسری، یا همچون میكروبهای كشنده سل و سرطان، در شئون زندگی همه انسانها راه یافته و مانند یك بلای عمومی و خطرناك كلیه جوامع بشری را تهدید می نماید.

متأسّفانه در دنیای امروز، این بلای خانمان سوز كه یكی از بلاهای اجتماعی قرن ما محسوب می شود، به صورت خطرناكی سایه سنگین خود را بر پهنه تمام گیتی گسترده و آسایش و آرامش را از همگان سلب نموده، و روزنه اُمیدی برای محرومان و دردمندان باقی نگذاشته است.



[ صفحه 390]



همین كابوس وحشتناك یأس و ناامیدی است كه روز به روز آمار انتحار و خودكشی را بالا برده و هر روز بیش از یك هزار انسان در سطح جهان به زندگی خود خاتمه می دهند، و تعداد كسانی كه اقدام به خود كشی می كنند و موفق نمی شوند هشت برابر این عدّه است.

همین كابوس دهشتزای یأس و ناامیدی است كه هر روز هزاران نفر از جوانان درس خوانده و تحصیل كرده را در چنگال اعتیادهای خطرناك گرفتار می سازد، و منحنی تعداد بیماران روانی را افزایش داده، جامعه بشری را با مشكلات فراوانی مواجه می سازد، و این قرن را «قرن بیماریهای روانی» نام نهاده است.

«در حال حاضر بیش از 33 میلیون بیمار روانی در 150 هزار تیمارستان و درمانگاه روحی تحت درمان هستند. تنها در ایالات متحده آمریكا، یك میلیون و هشتصد هزار تخت خواب در بیمارستان ها و مراكز مخصوص، برای معالجه بیماران روحی اختصاص داده شده است. مردم آمریكا در یك سال، دو و نیم میلیون دلار صرف خرید قرصهای مسكن و خواب آور می كنند تا بتوانند قسمتی از تشنّجات عصبی خود را تسكین داده، در خواب مختصری فرو روند.

در آلمان 670 نوع داروی خواب آور در دسترس مردم می باشد، و در فرانسه سالیانه 300 میلیون فرانك صرف قرصهای مسكن و خواب آور می شود. در ایران خودمان در چهل سال گذشته تعداد بیماران روانی 75 برابر شده، و هر سال چهل هزار نفر بر شماره دیوانگان كشور افزوده می شود». [1] .

دیل كارنگی در كتاب «آیین زندگی» می گوید:

«متأسّفانه باید اقرار كرد كه در نتیجه وضع اسفبار زندگی امروز، نصف بیشتر تخت خوابهای بیمارستان ها را اشخاصی اشغال كرده اند كه بیماری آنها عصبی و روحی است». [2] .

آری! در جهان كنونی بر اثر پیشرفت علوم طبیعی و صنایع ماشینی، زندگی از مسیر صحیح و اصلی خود منحرف گردیده، مشكلات و مصایب فراوانی به بار آمده، سعادت انسانها مورد تهدید جدّی قرار گرفته، و افراد زیادی را دچار بیماری افسردگی نموده، و آن چنان آنها را بی نشاط و دل مرده ساخته كه از خود مأیوس شده، وجود خود را لغو و بیهوده تلقّی می كنند، و زندگی را پوچ و بی معنی می دانند، و برای آن كه از این وضع رنج آور زودتر خلاص شوند اغلب دست به خود كشی می زنند.



[ صفحه 391]



روانپزشكان می گویند:

«بیماری افسردگی آن چنان بشر قرن حاضر را در محاصره خود قرار داده و به سرعت در روح انسانها لانه می كند كه باید این قرن را، قرن افسردگی نامید. در دنیای كنونی یك صد میلیون بیمار افسرده وجود دارد و هر سال میلیونها نفر بر آن افزوده می شود». [3] .

«در شهرهای بزرگ كه همه چیز غول آسا است، احساس افسردگی، شدّت بیشتری دارد، و افراد به سبب نابود شدن الفت ها و همبستگی ها، خود و زندگی خود را پوچ و تهی می بینند. از این رو، خیلی زود مفهوم خستگی از حیات و بیگانگی از همه چیز و همه كس را احساس می كنند.

بالا رفتن میزان جرایم و جنایات و شدّت یافتن قساوتها و سنگدلیهایی كه حتّی در شأن درندگان و سباع نیست، آن هم در ممالك و اجتماعاتی كه نظام اجتماعی خویش را طلیعه ایجاد مدینه فاضله می دانستند، ارمغان سلطه ماشین و اوضاع و احوالی است كه اشاره شد». [4] .

به هر حال، دنیایی كه در آن زندگی می كنیم درد آلود و رنج آور است، و جهان كنونی سراسر درد و رنج و غم و اندوه است، و تنها راه درمان این دردهای بی درمان بازگشت به خدا و معنویّت، و پای بند بودن به دین و مذهب است.

«اگر هیچ فایده ای برای ادیان آسمانی نباشد و به هیچ وجه مقرون به واقع نبوده و به كلّی ـ العیاذ بالله ـ دروغ باشند، این فایده عظیم را نمی شود از آنها سلب كرد كه آنها بهترین عواملی هستند كه بشر را از ارتكاب جرایم و جنایات جلوگیری كرده و به خوبیها وادارش می سازند؛ زیرا دین صحیح آن است كه مردم را به جمیع نیكی ها امر، و از تمام بدیها نهی نماید.

... اگر در اجتماعی، ایمان و عقیده حاكم باشد، می توان گفت: نمونه ای از بهشت خواهد بود كه در آنجا كسی را با كسی كاری نیست، هر كسی به حقوق خویش قانع است؛ نه دزدی وجود دارد نه تقلب، نه انتحاری هست و نه قتل و تجاوزی.



[ صفحه 392]



ولی متأسّفانه چندی است در اثر عوامل گوناگونی كه فعلا از ذكر آنها خودداری می شود... ریشه های عقیده و ایمان در مغزهای مردم در حال خشك شدن است، و انحراف عقیده و ایمان و یا عقیده های مسخ شده جای اعتقاد صحیح را گرفته، و یك مشت تعالیم غیر قابل قبول كه نتوانسته اند جای خلئی را كه از زوال عقیده دینی پیدا شده بود پر كنند، مردم را به سوی انحرافات خطرناك سوق دادند.

شكّی نیست تا زمانی كه بشر از سرمایه نفیس عقیده و ایمان بی بهره است روزگارش نیز هر روزش از روز پیش بدتر خواهد بود. این همان معنایی است كه در قرآن خداوند آورده شده است:

(وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإِنّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكاً) [5] .

«هر كس از فرمان ما سر پیچید و یاد ما از دلش بیرون رود، یك زندگی تیره و تنگی خواهد داشت»» [6] .

خوشبختانه امروز چندی است كه روان كاوان، روانشناسان و دانشمندان بشر تنها راه درمان دردهای بی درمان را در بازگشت به معنویّت جستجو می كنند تا با كمك ادیان، یأس و نا امیدی را از اُفق زندگی انسانها دور ساخته و فروغ امید و آرزو را به دیدگان نگران این مردمان بازگردانند.

دكتر «كارل» می گوید:

«من به عنوان یك پزشك باید بگویم كه در دوران طبابتم به مریضهایی بر خورد كردم كه هیچ یك از طرق درمان بر روی آنان مؤثّر واقع نشد؛ ولی با توسّل به مبانی مذهبی... نتیجه مثبت گرفتند و از مرض و حزن و اندوهی كه بر اثر بیماری در آنان به وجود آمده بود، رهایی یافتند». [7] .

«منتسكیو» در كتاب «روح القوانین» می گوید:

«انسان چون موجود حساسی است دچار هزار هوس می گردد، و یك چنین مخلوقی كه گرفتار هوس خود می باشد هر لحظه ممكن است خالق خود را فراموش كند، و حتّی



[ صفحه 393]



چنین مخلوقی هر لحظه خود را فراموش می كند، و بلكه هر آن ممكن است دگران را هم فراموش نماید. به همین جهت است كه خداوند عالم به وسیله قوانین مذهبی او را به طرف خود می خواند تا از یاد خدا و خالق خود غافل نگردد...» [8] .

«ایگو شافاروتیچ»، استاد ریاضی دانشگاه مسكو... می گوید:

«آنچه ما نیاز داریم تغییر و تحوّل روحی است، ما باید به سوی خدا و به سوی خود بازگردیم». [9] .

«دیل كارنگی» می گوید:

«... دین به من، ایمان، امید و شهامت می بخشد و هیجان، اضطراب، ترس و نگرانی را از من دور می سازد و برای زندگی من سیر و هدفی معیّن می كند...

امروزه جدیدترین علم، یعنی روان پزشكی همان چیزهایی را تعلیم می دهد كه پیامبران تعلیم می دادند... یكی از پیشوایان علم مزبور می گوید: كسی كه حقیقتاً معتقد به مذهب است هرگز گرفتار امراض عصبی نخواهد شد...

اگر مذهب حقیقت نداشته باشد، زندگی بی معنی و پوچ است و بازیچه ای بیش نخواهد بود... ویلیام جیمز ـ در این باره ـ می گوید: ایمان، یكی از قوایی است كه بشر به مدد آن زندگی می كند، و فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر است». [10] .

«ویكتور هوگو» می گوید:

«به عقیده من، امروز تعلیم مذهب از همه وقت واجب تر است، هر چه انسان ترقی می كند ایمانش باید كامل تر و عقیده اش محكم تر شود. به عقیده من، در دوره ما یك بدبختی پیش آمده است كه شاید تنها بدبختی ما باشد، و آن تمایلی است كه پیدا شده است كه همه چیز انسان را منحصر به این زندگانی دنیا كنند، و چون زندگانی مادی دنیا را هدف آرزوهای خود قرار دادند عاقبتش نیستی و فنا خواهد بود، آن وقت سختیها و شداید، فزونی می یابد و بر رنج و محنت كه لازمه حیات است نومیدی هم مزید می گردد، یعنی زندگانی درست جهنّم می شود، و احوال مردم دست خوش تشنّجات و انقلابات



[ صفحه 394]



خواهد گردید.

ما خواه قانونگزار باشیم خواه كشیش و خواه نویسنده، موظّفیم كه كلّیه نیروهای اجتماعی را به انواع گوناگون برای تخفیف شداید مردم بكار بریم، سرهای آنها را به سوی آسمان متوجّه كنیم، و آنها را به قیامت و به زندگی آینده، امیدوار سازیم كه آنجا سرای عدل است و سزای هر كس داده می شود، و به بانگ بلند بگوییم كه: هر كس رنج می بیند به هدر نمی رود و مزد خود را می یابد، و مرگ عدم نیست، و فراموش نكنیم و به هر كس بگوییم كه اگر فرجام انسان عدم می بود زندگی ارزش نمی داشت.

آنچه زحمت را گوارا و كار را مقدّس می كند و انسان را نیرو می بخشد و خردمند و مهربان و بردبار و نیكو كار و دادگر می سازد، و در عین فروتنی مناعت می دهد، و مستعد علم و معرفت می نماید این است كه بداند كه چون از این دنیای تیره و تاریك گذشتیم، به جهانی با صفا و روشن می رسیم، و من به آن عالم با صفا كاملا معتقدم و این فكر همیشه پیش نظرم هست و به آن ایمان كامل دارم. و پس از مجادله ها، مطالعات و امتحانات، عقلم به آن یقین می كند و روحم از آن تسلّی می یابد. بنابراین، من تعلیم و ترویج و تبلیغ دین را صمیمانه و جازمانه و مشتاقانه هواخواهم». [11] .


[1] روزگار رهايي، ج 1، ص 12.

[2] آيين زندگي، ص 10.

[3] اخلاق فلسفي ج 2 ص 33.

[4] گفتار فلسفي، اخلاق، ج 2، ص 33، به نقل از غربت غرب، ص 6.

[5] سوره طه، آيه 124.

[6] بلاهاي اجتماعي قرن ما، ص 39.

[7] گفتار فلسفي اخلاق، ج 2، ص 108، به نقل از سيري در جهان دانش، ص 73.

[8] روح القوانين، ص 4.

[9] اخلاق فلسفي، ج 2، ص 95 به نقل از «كيهان» شماره 10510.

[10] آيين زندگي، ص 188 ـ 193.

[11] قسمتي از سخنراني «ويكتور هوگو» در مجلس اعيان فرانسه، به آيين سخنوري فروغي، ج 2، ص 320 ـ 325 مراجعه فرماييد.